چشم های بیگانه قسمت اول
واسه چی میای دنبالم؟این حرف حاج قاسم پرازمعنی بود.سال1398شمسی دربیرون مرزپایگاه های داعش بود.داعش یک گروه سازمان یافته وتربیت شده براثرشدیدترین شکنجه هاوبی احساس بودکه دشمن برایش یک مدل تعریف شده بود.یک مدل تعریف شده براساس دانش استعمارگرها.
هردقیقه یک گلوله خرج کردن برای داعش آب خوردن بودچون انتهای راه سلاح مداوم توسط بزرگترین پایگاه درخاورمیانه که اسرائیل بودمیرسید.خمینی قبل ازمرگ اسرائیل راغده سرطانی معرفی نمودوآل سعودرابدترازاسرائیل معرفی نمود.هنگام هرحمله به پایگاه های داعش پرورکاخ سفیداقدام به تحریم ایران وآل سعوداقدام به محکوم نمودن ایران میکرد.
سربازهادنبال چه میرفتند.وقتی سیصدکیلومترازهمسرودختردورمیشدند.حجاب جنس مونث بدون حامی برداشته میشدوداعش رشدش بیشترمیشد.داعش برای فردبی حجاب طبق تعاریف حکم تیروقتل داشت.داعش راهمه مترادف بااسلام ناب محمدی میدانستند.حاج قاسم قصدداشت بگویدبایدآموزش دهنده داعش رانابودکرد.اوانسان هاراجزطایفه آدم میدانست ولی دستگاه استکبارانسان هاراآدم نمیدانست فقط بعنوان دانش آموزمیشناخت.
درهرتجزیه مناطق ایران ابتدامیگفتندباهم برادرباشیم وبعددرعقدنامه وتعهدنامه وقرارداد دنبال ایجاددانشی بودندکه دراثرآن یک منطقه نفتی حراج شود.مشابه آن درتاریخ بیشترکشورهاحتی ایران وجودداشت.تاراج مناطق نفتی وثروت دراکثرعهدنامه هادیده میشد.
ابوالمهدی مهندس به خوبی دشمن رافهمیده بودوهرجاحاج قاسم پامیگذاشت اوهم همانجاپامیگذاشت.
