افزایش خشونت قومی قسمت اول
کبری کوچولوهمیشه ازخشونت قومی وفامیلی متنفربود.روزهای عیدصله رحم میرفت وکلی گردودرجیبش قایم میکرداوعاشق گردوبود.کبری کوچولوهیچ دوستی نداشت بعدازگذشت32سال تنهادوستش یک گربه پشمالوبود.اوقصدازدواج نداشت چون اقوامش اوراتحویل نمیگرفتند.درعین حال اوازبچه هابدش میامدوهمچون سفیدبرفی نبودکه مهربان باهمه باشد.
لباس ست میپوشیدوهرروزهم لباسش باروزهای قبل یکی بودچون پول خریدلباس ورفتن به تفریح گاه رانداشت.اونه به مجلس عزادعوت میشدونه به مجلس عروسی تنهایکسال ازعمرش رابه پای برنامه تام وجری دیدن هدرداده بودوباقی عمرش مشغول خواندن کتاب شده بود.اگرتفریح میکردیاانیمیشن نگاه میکردحس توهین به مغزش راداشت.همه اوراخشک ذهن میدانستند.
ضعیف درانجام کارهای پرجنب وجوش بودهمچون اسکی روی برف وغیره.همیشه پول دوست وحسودبود.عاشق چشم روی هم چشمی وجشن پرهزینه گرفتن بودچیزی که معیارهیچ پسری نبودرابصورت کامل داشت.
- ۹۷/۰۹/۲۳